دلم براي كسي تنگ است كه مثل هيچ كس نيست...
دلم براي كسي تنگ است كه آفتاب حمايتش را بر گل هاي كوچك باغچه
جنگلي دلم ارزاني مي كند..
كسي كه حس مي كند مرا در اعماق آبي پوست و گوشت بي رمق باغچه ام
و گيسوانش را بيدوار در گيسوانم مي اويزد....
بازوان توانايش را بر گردن گلبرگهاي دلم حلقه مي كند و مي فشارد...
كسي كه در من هق هق مي گريد....
برايم ارام آرام قصه شازده كوچولو را زمزمه مي كند....
مرا نمي ترساند از دوري و خاموشي وفراق....
و به من اميد مي دهد اميدي بسيار تا با ان اميد زنده بمانم.....
آه، دلم براي كسي تنگ است كه مثل هيچ كس نيست..
ولي دست زمانه في الحال، فراق را به من و او هديه داده است..
آري، يك هديه ناخواسته....
خداي من ، تو مي داني دلم براي كسي تنگ است كه معصومي دلم را
درك مي كند و همچون كودك معصومي دلش براي دلم مي سوزد و
آرام ارام براي دلم و دلش همچون ابر بهاري مي گريد....
آه ، دلم براي كسي تنگ است كه با چشمان قشنگش به من زل مي زند
و غم دلش را با چشمانش كه همچون ابر بهاري است به من مي گويد
كسي كه سبزي باغچه تنم را با دستان مهربانش همچون باغباني
مهربان هم آب مي دهد و هم نور مي افشاند...
آري، بي شك بي شك.........
كسي كه مثل هيچ كس نيست.........................
و اما آرزوي من براي او....
آرزو دارم دلت مثل بهار، پر شوداز لحظه هاي ماندگار
زندگيت خالي از اندوه و غم، لحظه هاي شادماني بي شمار
خانه قلبت پر از گلهاي ياس،نغمه خوان خانه قلبت هزار
باغ احساست پر از گلهاي ناز،همچو يه قالي پر از نقش و نگار
روزهايت هر يكي بهتر ز قبل، خوش بود بر كام تو اين روزگار
همچو شمعي باشي و همراه گل، من بگردم دور تو پروانه ورار
نفسی بی تو کشیدن حیف است...
از دلهره تو دل بريدن حيف است......
حتي نفسي بي تو كشيدن، حيف است
زيباي من، آنگونه كه تو مي خندي....
يك سينه برايت ندريدن حيف است.....
با هر تپشي دلم به من مي گويد.....
بي عشق تو يك بار، تپيدن حيف است..
بي چيزم و عاشقم ولي ناز تو را....
با دادن جانم نخريدن حيف است.....
اي تازه ترين، بهار در خنده توست...
اما گلي از لب تو چيدن حيف است....
شيريني لبهاي تو را بايد گفت.....
طعم دهن تو را چشيدن، حيف است...
در چشم تو آبروي دنيا جاري است...
يك قطره ز چشم تو چكيدن حيف است..
ذات تو بهشت است، بهشتي كه در آن..
يك شعله آتش آفريدن حيف است......
تصوير تو از جنس زلال درياست....
بر صورت تو دست كشيدن حيف است...
من خسته نمي شوم ، هر چند به تو....
سخت است رسيدن، نرسيدن حيف است....
دلم فقط به تو خوشه...................
تواين روزهاي بي كسي كه هر كي فكر خودشه
من كه بريدم از همه دلم فقط به تو خوشه
وقتي تو هستي دلخوشي بيخودي پرپر نمي شه
دلواپسي دربه دره، چشم منم تر نمي شه
حس قشنگ ما شدن با بودنت تازه مي شه
آخه زير سايه ي تو دلش مي خواد قد بكشه
به جز تو پاي هيچ كسي به فكر من وا نمي شه
شب سياه بي كسي بي تو كه فردا نمي شه
من كه دلم با ديدنت تا آسمون پر مي كشه
اگه يه روزي نباشي طفلكي ديوونه مي شه
من كه دلم با بودنت جون مي گيره تازه مي شه
راستي نگفتي نازنين دل تو هم به من خوشه؟
دلم به بودنت خوشه، دلم به ديدنت خوشه
گلي و پرپر نمي شي ، دلم به چيدنت خوشه
از اون زماني كه مي گم خيلي وقت نمي گذره انگار همين ديروز بود
يادم مي ياد اولين بار كه بهم نگاه كرد تو چشماش زل زدم از همون
موقع فهميدم كه دوستش دارم. بعد از مدتي كه بيشتر رفت و آمد
داشتيم هر وقت كه بهم نگاه مي كرد يه حس خاصي داشتم يه
جورايي خجالت مي كشيدم و وقتي مي ديدمش سرمو پايين مي انداختم
اون وقت بود كه متوجه شدم كه بد جوري دوستش دارم و عاشقش
شدم اما حالا وقتي نگام مي كنه توفكر فرو مي رم، آخه به جايي
رسيدم كه مي دونم بدون اوديگه نمي تونم ادامه بدم
واسه همين تو يه جمله بهش مي گم تا ........
كاش مي دانستي انتظار ديدنت چه مجازاتي است
شايد ديگر چشم به راهم نمي گذاشتي....
دلم می خواست..............
بيا دست قشنگ مهربانت را عصايی کن که برخيزمو شور انگيز و شوق آلود بدامان شقايقها بياويزمبدزدم تيشه فرهاد عاشق را و بي پروا چنان رعدي بناي سنگي غم را فرو ريزمبسازم کلبه عشقی ميان باغ فرداها و حافظ وار بر بام فلک طرحي دگر از عشق اندازم و نقش ديگري ريزمبيا واكن لبانم را به تكرار سرود عشق كه من آن مرغ غمگين شباويزمدلم می خواست تو سفره مونيه لقمه نون داشت پر عشقوسط برکتش ميشدهر چی که خواست از خود عشقدلم می خواست تو باغچه مون می کاشتمتگل می دادیرنگ و وارنگ از همه رنگ نرگس و سنبل می دادیدلم می خواست ميشد واستدشت رو چراغونش کنمماه رو بزارم تو چشاتستاره بارونش کنموسط ميدون ببرم بازار رو ارزونش کنمداد بزنم خاطر خواتم عشق رو فراوونش کنمگلاب قمصر ميشدي به مرگ گل جون ميدادي شاخه به شاخه برگ به برگ به لپشون خون ميداديگريه عاشق ميشدي نم نم بارون ميدادي به شاعراي در به در شعر فراوون ميدادي
یه عاشق خجالتی........................................
نمي خوام بگم كه قدر يه دنيا دوستت دارم....
چون دنيا يه روز تموم مي شه.....
نمي خوام بگم كه مثل گلي تو.....
چون گلم يه روزي پژمرده مي شه....
نمي خوام بگم كه سياهي چشمات مثل شبهاي پر ستاره اس...
چون شبم بالاخره تموم مي شه....
نمي خوام بگم كه مثل آب پاك و زلالي.......
چون آب هم كه هميشه پاك نمي مونه....
نمي خوام بگم كه دوستت دارم......
مي دوني چرا؟
چون من كه دوستت ندارم......
بلكه من عاشقتم، يه عاشق خجالتي.....
چون كه اين عشقه كه اگه پاك و واقعي باشه مي مونه تا ابد...
اما
دوست داشتن يه روز تموم مي شه......
روي گل هاي نرگس با يه مداد قرمز
هزار دفعه نوشتم زندگي بي تو هرگز
واما دعاي يه عاشق واقعي به معشوقه ي خود:
خدايا ما را عاشق كن، عاشق نگهدار و عاشق بميران چون
خدايا مي داني كه عاشق ماندن هزار بار از عاشق شدن
سخت تر است
آمين يا رب العالمين..........................................
Monday, April 23, 2007
naghz
چقدر متنفرم از آدمهايي كه فكر ميكنن خيلي زرنگ و باهوش هستن!
بعضي وقتها بايد خودت رو به حماقت بزني.اونوقت همه در كنارت احساس امنيت بيشتري ميكنن.
انتظار من از تو، برميگرده به شناخت من از تو.انتظار تو از من، برميگرده به شناخت تو از من.پس اگه يه روز بگي "از تو انتظار نداشتم" ميفهمم كه هنوز من رو نشناختي.
هيچ چيز بدتر از اون نيست كه آدم بخواد نشون بده چيزي هست كه در واقع نيست.
در حقيقت آدم روح خودش رو به غرور ناشي از اينكه خودش نباشه ميفروشه.به اين ميگن فروش روح!... يه چيزي بدتر از فروش جسم!
وقتي كسي رو دوست داري، هرگز به اين فكر نكن كه او چقدر دوستت دارهچون به محض اينكه بخواي دوست داشتن رو اندازه بگيري ديگه دوستش نداري
.آرزو دارم با شخصي ازدواج كنم كه لحظه به او رسيدن براي من،همون لحظه به من رسيدن براي او باشه
بعضي وقتها بايد خودت رو به حماقت بزني.اونوقت همه در كنارت احساس امنيت بيشتري ميكنن.
انتظار من از تو، برميگرده به شناخت من از تو.انتظار تو از من، برميگرده به شناخت تو از من.پس اگه يه روز بگي "از تو انتظار نداشتم" ميفهمم كه هنوز من رو نشناختي.
هيچ چيز بدتر از اون نيست كه آدم بخواد نشون بده چيزي هست كه در واقع نيست.
در حقيقت آدم روح خودش رو به غرور ناشي از اينكه خودش نباشه ميفروشه.به اين ميگن فروش روح!... يه چيزي بدتر از فروش جسم!
وقتي كسي رو دوست داري، هرگز به اين فكر نكن كه او چقدر دوستت دارهچون به محض اينكه بخواي دوست داشتن رو اندازه بگيري ديگه دوستش نداري
.آرزو دارم با شخصي ازدواج كنم كه لحظه به او رسيدن براي من،همون لحظه به من رسيدن براي او باشه
Sunday, April 15, 2007
Friday, April 13, 2007
maghame tarz
موضوع : طرز
چون روح از تشريف و دخول به پيکر آدم اول (ع) خودداري مي نمود ، به جهت ترغيب روح براي اجراي امر ، به اشاره حضرت حق فرشته اعظم مقام طرز را با تنبور نواخت ،روح با شنيدن آن آهنگ حقاني سرخوش گرديد و مستانه به کالبد مذکور وارد گشت
چون روح از تشريف و دخول به پيکر آدم اول (ع) خودداري مي نمود ، به جهت ترغيب روح براي اجراي امر ، به اشاره حضرت حق فرشته اعظم مقام طرز را با تنبور نواخت ،روح با شنيدن آن آهنگ حقاني سرخوش گرديد و مستانه به کالبد مذکور وارد گشت
mosighi va raghse kurdi
رقص کردي
علاوه بر شناخت انواع ريتمهاي موسيقي و ملوديهاي كردي شناخت انواع رقص- هاي كردي كه با موسيقي كردي همگام هستند به دور از لطف نيست .
رقصهاي محلي كردي را به دو دسته رقصهاي مذهبي و رقصهاي محلي كردي مي توان تقسيم كرد . منظور از رقصهاي مذهبي، حركات پر شور دراوايش ميباشد كه به سماع معروف بوده و در تكايا اجرا ميشود در اين نوع رقص دراويش در عالم بيخودي حركات سر و گردن خود را موسيقي ريتميك هماهنگ كرده اصطلاحا در وجد به سماع ميپردازند . رقصهاي محلي كردي عشيرهاي ، ميتوان از ريشهدارترين و كهنترين رقصها دانست، "هل پرين" يا رقص كردي در گذشته تنها با هدف آمادهسازي و تقويت نيروي جسماني و روحي مردم مناطق كردنشين انجام ميشد .
مردمان اين مناطق در گذشتههاي نه چندان دور همواره شاهد جنگهاي قبيلهاي بودند و همين امر حفظ و آمادگي هميشگي را طلب ميكرد لذا مردمان اين مناطق در وقفههاي بين جنگها و به مناسبتهاي مختلف دست در دست يكديگر آمادگي رزمي و شور و همبستگي پولادين خويش را به رخ دشمنان ميكشيدند . رقص كردي را يك رقص رزمي ميدانند كه داراي صلابت و متانتي خاص بوده و يادآور يكپارچگي اين مردمان غيور در تمامي ادوار ميباشد . امروزه مجموع اين رقصها را "چوپي" ميگويند كه معمولا به صورت دستهجمعي اجرا ميشوند .
رقصهاي محلي با موسيقي كردي پيوندي ابدي داشته و معمولا زنان و مردان عشاير در مراسم شادي به دور از ابتذال دايره وار دست يكديگر را گرفته به پايكوبي ميپردازند ، در اصطلاح محلي اين حالت را گنم و جو(يعني گندم و جو) مينامند( در منطقه مهاباد به آن رشبلك ميگويند) . در اين رقصها معمولا يك نفر كه حركات رقص را بهتر از ديگران ميشناسد نقش رهبري گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتداي صف رقصندگان ميايستد و با تكان دادن دستمالي كه در دست راست دارد ريتمها را به گروه منتقل كرده و در ايجاد ايجاد هماهنگي لازم آنان را ياري ميدهد . اين فرد كه سر چوپي كش ناميده ميشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ايجاد صدا بر هيجان رقصندگان ميافزايد . در اين هنگام ديگر افراد بدون دستمال به رديف در كنار سر چوپي كش به گونهاي قرار ميگيرند كه هر يكي با دست چپ ، دست راست نفر بعد را ميگيرد اصطلاحا اين حالت را " گاواني " ناميده ميشود .
در رقصهاي كردي تمامي رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ايجاد هماهنگي خاصي وحدت و يكپارچگي يك قوم ريشه دار را به تصوير ميكشند برخي رقصهاي كردي داراي ملوديهاي خاصي بوده و توسط گروهي از زنان ومردان اجرا ميشوند و در برخي از رقصها يكي از رقصندگان از ديگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهايي به هنرنمايي ميپردازند و در اين حالت معمولا رقصنده دو دستمال رنگي در دستها نگه داشته و با آنها بازي ميكند كه اصطلاحا به اين نوع رقص دو دستماله ميگويند و بيشتر در كرمانشاه مرسوم است .
نمايشها و رقصهاي كردي را ميتوان به چند قسمت اصلي ذيل تقسيم كرد: -۱گه ريان -۲پشت پا -۳هه لگرتن -۴فه تاح پاشا - ۵ لب لان -۶چه پي -۷زه زنگي -۸شه لايي -۹سي جار و -۱۰خان اميري .
موسيقي كردي داراي شيوهها و آوازهاي مختلف است كه در زير به آنها اشاره ميكنيم .
"بيت " يكي از مهمترين مقامهاي كلاسيك كردي است كه در جنگها، جوانمرديها و حماسهها به كار برده ميشود و در ستايش خالق يكتا گفته شده و در موسيقي غربي به آن ( (prose poem ) ميگويند ، نام ديگر آن در موسيقي كردي " بالوره " ميباشد . بالوره گويان ، بيپرده و بيواهمه آوازشان را از هر قسم كه باشد سر ميدهند زيرا ميدانند كه كسي از آنان دلتنگ نميشود . بيت خواني مبتني بر نغمههاي كاملا ساده و بدون رعايت وزن و قافيه است . اين آواز كردي بيشتر در مناطق مهاباد، مكريان و بوكان نواخته ميشود .
" سوز و مقام " يكي ديگر از انواع شيوههاي موسيقي كردي ميباشد ، مهمترين ويژگي اين آواز كردي توجه به سوز درون ، شكايت و زاري ميباشد و چون با قدرت تمام صورت ميگيرد به آن سوز و مقام ميگويند . اين آواز در اكثر مناطق كردستان وجود دارد .
" سياه چمانه " يكي ديگر از مهمترين آوازهاي كردي ميباشد ، اين آواز به شكل هجايي و در قالب ۱۰هجايي و دو مصراعي به سبك و سياق ايرانيان كهن سروده ميشود و به علت همزيستي با مسايل عرفاني رنگ و بوي جديدي هم به خود گرفته است و در پارهاي مواقع به مقام شيخانه يا صوفيانه هم ميگويند . " شمس قيس رازي " در كتاب "المعجم في معايير اشعار عجم" به سياه چمانه اشاره ميكند و ميگويد كه اين آواز مختص منطقه هورامان كردستان ميباشد كه داراي ۱۵ مقام نغمگي ميباشد . در مورد وجه تسميه سياه چمانه نظرهاي گوناگوني وجود دارد اما براساس يك نظريه معروف واژه سياه به معناي رنگ سياه و چمان كه همان جمان بوده از كلمه كردي جامه گرفته شده است و به نام جامه سياه در آمده است و منظور كسي بوده كه در موقع خواندن اين آواز جامه مشكي ميپوشيده است . اين موسيقي بيشتر در مناطق اورامان ، پاوه، نودشه ، نوسود ، مريوان و غرب سنندج نواخته ميشود .
" هوره " از ديگر شيوههاي موسيقي كردي ميباشد ، اين آواز يك مقام بسيار زيباست كه سوگ ، ماتم ، غريبي و عزاداري را به شيوههاي مليح و متين به گوش شنونده ميرساند . اعتقاد موسيقي دانان اين است كه هوره همان ستايش اهورامزدا بوده است و كردها كه پيروان آيين زرتشت بودهاند ، با اهورامزداشروع به خواندن ميكنند . اين آواز در كرمانشاه ، ايلام، لرستان، سرپل زهاب ، اسلامآباد، كرند غرب ، گيلان غرب ، هرسين ، ماهيدشت و سنقروكليايي نواخته ميشود .
يكي ديگر از آوازهاي كردي " حيران " ميباشد كه از دل بيت سر در آورده و اغلب از متني عاشقانه و پرسوز و گداز با توسل جستن به خالق يكتا برخوردار است . اين آواز بيشتر در مناطق مكريان و مهاباد وجود دارد .
" لاووك " يا لاوژه از ديگر آوازهاي كردي ميباشد كه از ترانههاي كلاسيك كردي سرچشمه گرفته است و در ميان كردهاي خراسان به مقامهاي ( لو و هي له لو شوان) خوانده ميشود . اين مقام مخصوص زنان است و وجه تمايز" لاووك " با "حيران" در نوع زبان شعري به كار رفته در آن ميباشد . لاووك به طور كلي به گويش زبان كردي سوراني اجرا ميشود . اين آواز در تمام مناطقي كه به زبان كردي كرمانجي صحبت ميكنند وجود دارد .
" گوراني" باشكوهترين و بزرگترين شيوه موسيقي كردي ميباشد ، اين آواز عظيمترين دسته نغمات در موسيقي كردي را دارد و كهنترين بخش ادبيات موسيقي كردي را شامل ميشود . اشعار گوراني ۱۰هجايي ميباشد و در تمام مناطق كردستان اين آواز به اجرا در ميآيد . در زبان عامه به تمام شيوهها و آوازهاي موسيقي كردي گوراني نيز گفته ميشود .
" چمري " نيز از آوازهاي موسيقي كردي است كه به پاس تجليل از وجود با ارزش از دست رفتهاي اجرا ميشود . اين آواز به معناي شيون ، عزا و نهال قامت خم شده است ، چمري همانند نوحهخواني در فارسي است و در مناطق مختلف ايلام ، لرستان و كرمانشاه طرفداران زيادي دارد .
اما موسيقي كردي وسيعتر از اين است كه بتوان آن را در قالب آوازها يا شيوههاي محدود و مشخصي گنجاند . موسيقي كردي بازتاب غناي روحي و معنوي مردم است و در عين حال تريبوني براي تفسير مسايل عميق جامعه ميباشد . نغماتي از قبيل مقامهاي اللهويسي، كوچه باغي ، صمد عسكري و ترانههاي ملوديكي نيز در موسيقي كردي وجود دارند كه بر اشعار هجايي و گاه عروضي استوارند .
اگر چه گفته شد كه مقامها و آوازهاي كردي، جزيي از موسيقي قديمي ايران است ولي منظور اين نيست كه تمام مقامها و آوازهاي كردي ، بدون كم و كاست، در چارچوب دستگاههاي سنتي ايران قرار ميگيرند . بعضي از آوازها و مقامهاي كردي مانند سياهچمانه و هوره در موسيقي كردي وجود دارند كه در داخل دستگاههاي موسيقي ايراني جاي نميگيرند و يك دستگاه خاص را ميطلبند . علت مصونيت اين آوازها از موسيقي ايراني اين است كه اين مقامها و آوازها بازمانده موسيقي غني گاتاي آيين زرتشت است و هجاي اين شعر نيز در رديفهاي عروضي جاي نميگيرد و جغرافياي سخت و آغوش گرم هورامان مانند سپري از اين آوازها دفاع كرده است . موسيقي كردي از ديرباز داراي ويژگي، غنا، ريشه و اصالت بوده است و به صورت سينه به سينه نقل شده است .
تاريخ نويسان و موسيقي دانان معروف جهان معتقدند كه كردستان (کردستان شامل مناطق کرد نشين : استان هاي کردستان ،کرمانشاه ، ايلام ، ... که در اين متن از اين پس به اصطلاح کردستان مي ناميم .) مهد تمدن موسيقي جهان به حساب ميآيد . " گزنفون " تاريخ نويس يوناني در اينباره نوشته است : در سال ۴۰۱ قبل از ميلاد ، بعد از حمله يونان به ايران و شكست كوروش هخامنشي از يونانيها ، هنگامي كه لشگر يونان قصد بازگشت از كردستان را داشت ، كردها با خواندن نغمهها و سرودهاي دستهجمعي يونانيها را مورد حمله قرار دادند . گزنفون افزوده است ، كه چگونه كردها در آن زمان با هنر موسيقي آشنايي داشتند و حتي از آن در جنگها هم استفاده ميكردند .
در ويژهنامه موسيقيايي " فاسكه كه " كه در فرانسه منتشر ميشود ، آمده است كه ايران قديم و سرزمين "ميسوپوتاميا" يعني جايگاهي كه كردها اكنون در آن سكونت دارند ، قديميترين مهد موسيقي جهان بوده است . به نوشته اين نشريه ، تمام ملوديهاي ايراني در اينجا منظور ايراني بودن ملوديها است ، يعني جايي كه فرهنگ آريايي در آنجا حضور داشته است- نه مرز جعرافيايي و سياسي ايران كنوني در جهان بيهمتا و بينظير است . قوم كرد به عنوان يكي از قديميترين اقوام آريايي به علت بهره بردن از فرهنگ غني ايراني داراي اصيل ترين موسيقي و ملوديهاي جاودان و بزرگ است .
براي دستيابي به غناي موسيقي كردي بايد از زرتشت و پيروان دين ياري ( اهل حق ) شروع كرد ، زيرا اگر كرد خود را وارث تمدن ماد ميداند ، زرتشت نوه به حق مادهاست و پيروان دين ياري نيز، به حق كرد هستند و در كردستان زندگي ميكنند و به زبان كردي گوراني سخن ميگويند . بر اساس كتابهاي قديمي اهل حق ، هنر موسيقي از زمانهاي قديم مورد توجه مردم اين آيين بوده است . در نامه سرانجام (سرود يارسان) يكي از قديميترين كتابهاي اهل حق آمده است : " زماني كه خداوند قصد داشت روح را در كالبد آدم بدماند ، روح در كالبد آدم قرار نگرفت تا اينكه بعد از ۴۰روز خداوند به بنيامين، دستور داد كه روح را در كالبد آدم بدماند و بنيامين آوازي براي روح خواند و روح در كالبد آدم جاي گرفت".
موسيقي كردي در ميان مردم كردستان داراي يك پيوند ناگسستني با زندگي روزمره مردم است ، بسياري از صاحب نظران كرد معتقدند : موسيقي كردي يكي از اصيلترين موسيقيهاي ايراني است كه با گذشت قرنها ويژگيهاي خود را در فولكلور عامه كرد زبانهاي ايراني حفظ كرده است .
سازهاي رايج در موسيقي كردي ني، سورنا، نايه، دهل، تنبك، تنبور و كمانچه است .
به طور كلي در موسيقي ايراني ملوديهايي در قالب هفت دستگاه ماهور، شور، نوا، همايون، سهگاه، چهارگاه و پنج گاه جاي ميگيرند . اما غير از هفت دستگاه معروف فوق يك دستگاه مشهور ديگر وجود دارد و آن دستگاه " اصفهان " ميباشد . بسياري از موسيقيدانان معتقدند اين دستگاه بخشي از دستگاه شور است و بسياري ديگر بر اين باورند كه شاخهاي از همايون است . آوازهاي " قهتاري " كردي در همين دستگاه جاي ميگيرند . در ميان هفت دستگاه فوق، دستگاه شور از ساير دستگاهها وسيعتر و بزرگتر است زيرا اگر چه در ساير دستگاهها، چندين آواز ديگر جاي ميگيرد، اما دستگاه شور علاوه بر اين خود داراي چندين " گوشه " ديگر ميباشد . اين گوشهها شامل ابوعطا، بيات ترك يا بيات زند، افشاري ياهه وشار، دهشتي و بيات كرد ميباشد . بسياري از آوازهاي كردي مانند كابوكي، شاييك دهگري، گول نيشان گول نيشان و اكثر آوازهاي حيران در دستگاه شور جاي دارند .
هنر موسيقي هر ملتي وقتي پيشرفت ميكند كه فرهنگ ملي آن ديار، مورد توجه باشد و شرط پيشرفت ، توسعه و احياء آن در فرهنگ مردم نهفته است . كردها به فرهنگ ، زبان، ادبيات ، سنت و موسيقي خود بسيار علاقهمند هستند و به همين دليل در اين مورد پيشرفت كردهاند . كردستان با ديرينه حماسي و عرفانيش، با صفا و سادگي عاطفي ساكنانش و با طبيعت بكر و دست نخوردهاش از روزگاران كهن تا به امروز همواره پرورنده موسيق دانان بزرگي در آغوش خود بوده است
علاوه بر شناخت انواع ريتمهاي موسيقي و ملوديهاي كردي شناخت انواع رقص- هاي كردي كه با موسيقي كردي همگام هستند به دور از لطف نيست .
رقصهاي محلي كردي را به دو دسته رقصهاي مذهبي و رقصهاي محلي كردي مي توان تقسيم كرد . منظور از رقصهاي مذهبي، حركات پر شور دراوايش ميباشد كه به سماع معروف بوده و در تكايا اجرا ميشود در اين نوع رقص دراويش در عالم بيخودي حركات سر و گردن خود را موسيقي ريتميك هماهنگ كرده اصطلاحا در وجد به سماع ميپردازند . رقصهاي محلي كردي عشيرهاي ، ميتوان از ريشهدارترين و كهنترين رقصها دانست، "هل پرين" يا رقص كردي در گذشته تنها با هدف آمادهسازي و تقويت نيروي جسماني و روحي مردم مناطق كردنشين انجام ميشد .
مردمان اين مناطق در گذشتههاي نه چندان دور همواره شاهد جنگهاي قبيلهاي بودند و همين امر حفظ و آمادگي هميشگي را طلب ميكرد لذا مردمان اين مناطق در وقفههاي بين جنگها و به مناسبتهاي مختلف دست در دست يكديگر آمادگي رزمي و شور و همبستگي پولادين خويش را به رخ دشمنان ميكشيدند . رقص كردي را يك رقص رزمي ميدانند كه داراي صلابت و متانتي خاص بوده و يادآور يكپارچگي اين مردمان غيور در تمامي ادوار ميباشد . امروزه مجموع اين رقصها را "چوپي" ميگويند كه معمولا به صورت دستهجمعي اجرا ميشوند .
رقصهاي محلي با موسيقي كردي پيوندي ابدي داشته و معمولا زنان و مردان عشاير در مراسم شادي به دور از ابتذال دايره وار دست يكديگر را گرفته به پايكوبي ميپردازند ، در اصطلاح محلي اين حالت را گنم و جو(يعني گندم و جو) مينامند( در منطقه مهاباد به آن رشبلك ميگويند) . در اين رقصها معمولا يك نفر كه حركات رقص را بهتر از ديگران ميشناسد نقش رهبري گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتداي صف رقصندگان ميايستد و با تكان دادن دستمالي كه در دست راست دارد ريتمها را به گروه منتقل كرده و در ايجاد ايجاد هماهنگي لازم آنان را ياري ميدهد . اين فرد كه سر چوپي كش ناميده ميشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ايجاد صدا بر هيجان رقصندگان ميافزايد . در اين هنگام ديگر افراد بدون دستمال به رديف در كنار سر چوپي كش به گونهاي قرار ميگيرند كه هر يكي با دست چپ ، دست راست نفر بعد را ميگيرد اصطلاحا اين حالت را " گاواني " ناميده ميشود .
در رقصهاي كردي تمامي رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ايجاد هماهنگي خاصي وحدت و يكپارچگي يك قوم ريشه دار را به تصوير ميكشند برخي رقصهاي كردي داراي ملوديهاي خاصي بوده و توسط گروهي از زنان ومردان اجرا ميشوند و در برخي از رقصها يكي از رقصندگان از ديگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهايي به هنرنمايي ميپردازند و در اين حالت معمولا رقصنده دو دستمال رنگي در دستها نگه داشته و با آنها بازي ميكند كه اصطلاحا به اين نوع رقص دو دستماله ميگويند و بيشتر در كرمانشاه مرسوم است .
نمايشها و رقصهاي كردي را ميتوان به چند قسمت اصلي ذيل تقسيم كرد: -۱گه ريان -۲پشت پا -۳هه لگرتن -۴فه تاح پاشا - ۵ لب لان -۶چه پي -۷زه زنگي -۸شه لايي -۹سي جار و -۱۰خان اميري .
موسيقي كردي داراي شيوهها و آوازهاي مختلف است كه در زير به آنها اشاره ميكنيم .
"بيت " يكي از مهمترين مقامهاي كلاسيك كردي است كه در جنگها، جوانمرديها و حماسهها به كار برده ميشود و در ستايش خالق يكتا گفته شده و در موسيقي غربي به آن ( (prose poem ) ميگويند ، نام ديگر آن در موسيقي كردي " بالوره " ميباشد . بالوره گويان ، بيپرده و بيواهمه آوازشان را از هر قسم كه باشد سر ميدهند زيرا ميدانند كه كسي از آنان دلتنگ نميشود . بيت خواني مبتني بر نغمههاي كاملا ساده و بدون رعايت وزن و قافيه است . اين آواز كردي بيشتر در مناطق مهاباد، مكريان و بوكان نواخته ميشود .
" سوز و مقام " يكي ديگر از انواع شيوههاي موسيقي كردي ميباشد ، مهمترين ويژگي اين آواز كردي توجه به سوز درون ، شكايت و زاري ميباشد و چون با قدرت تمام صورت ميگيرد به آن سوز و مقام ميگويند . اين آواز در اكثر مناطق كردستان وجود دارد .
" سياه چمانه " يكي ديگر از مهمترين آوازهاي كردي ميباشد ، اين آواز به شكل هجايي و در قالب ۱۰هجايي و دو مصراعي به سبك و سياق ايرانيان كهن سروده ميشود و به علت همزيستي با مسايل عرفاني رنگ و بوي جديدي هم به خود گرفته است و در پارهاي مواقع به مقام شيخانه يا صوفيانه هم ميگويند . " شمس قيس رازي " در كتاب "المعجم في معايير اشعار عجم" به سياه چمانه اشاره ميكند و ميگويد كه اين آواز مختص منطقه هورامان كردستان ميباشد كه داراي ۱۵ مقام نغمگي ميباشد . در مورد وجه تسميه سياه چمانه نظرهاي گوناگوني وجود دارد اما براساس يك نظريه معروف واژه سياه به معناي رنگ سياه و چمان كه همان جمان بوده از كلمه كردي جامه گرفته شده است و به نام جامه سياه در آمده است و منظور كسي بوده كه در موقع خواندن اين آواز جامه مشكي ميپوشيده است . اين موسيقي بيشتر در مناطق اورامان ، پاوه، نودشه ، نوسود ، مريوان و غرب سنندج نواخته ميشود .
" هوره " از ديگر شيوههاي موسيقي كردي ميباشد ، اين آواز يك مقام بسيار زيباست كه سوگ ، ماتم ، غريبي و عزاداري را به شيوههاي مليح و متين به گوش شنونده ميرساند . اعتقاد موسيقي دانان اين است كه هوره همان ستايش اهورامزدا بوده است و كردها كه پيروان آيين زرتشت بودهاند ، با اهورامزداشروع به خواندن ميكنند . اين آواز در كرمانشاه ، ايلام، لرستان، سرپل زهاب ، اسلامآباد، كرند غرب ، گيلان غرب ، هرسين ، ماهيدشت و سنقروكليايي نواخته ميشود .
يكي ديگر از آوازهاي كردي " حيران " ميباشد كه از دل بيت سر در آورده و اغلب از متني عاشقانه و پرسوز و گداز با توسل جستن به خالق يكتا برخوردار است . اين آواز بيشتر در مناطق مكريان و مهاباد وجود دارد .
" لاووك " يا لاوژه از ديگر آوازهاي كردي ميباشد كه از ترانههاي كلاسيك كردي سرچشمه گرفته است و در ميان كردهاي خراسان به مقامهاي ( لو و هي له لو شوان) خوانده ميشود . اين مقام مخصوص زنان است و وجه تمايز" لاووك " با "حيران" در نوع زبان شعري به كار رفته در آن ميباشد . لاووك به طور كلي به گويش زبان كردي سوراني اجرا ميشود . اين آواز در تمام مناطقي كه به زبان كردي كرمانجي صحبت ميكنند وجود دارد .
" گوراني" باشكوهترين و بزرگترين شيوه موسيقي كردي ميباشد ، اين آواز عظيمترين دسته نغمات در موسيقي كردي را دارد و كهنترين بخش ادبيات موسيقي كردي را شامل ميشود . اشعار گوراني ۱۰هجايي ميباشد و در تمام مناطق كردستان اين آواز به اجرا در ميآيد . در زبان عامه به تمام شيوهها و آوازهاي موسيقي كردي گوراني نيز گفته ميشود .
" چمري " نيز از آوازهاي موسيقي كردي است كه به پاس تجليل از وجود با ارزش از دست رفتهاي اجرا ميشود . اين آواز به معناي شيون ، عزا و نهال قامت خم شده است ، چمري همانند نوحهخواني در فارسي است و در مناطق مختلف ايلام ، لرستان و كرمانشاه طرفداران زيادي دارد .
اما موسيقي كردي وسيعتر از اين است كه بتوان آن را در قالب آوازها يا شيوههاي محدود و مشخصي گنجاند . موسيقي كردي بازتاب غناي روحي و معنوي مردم است و در عين حال تريبوني براي تفسير مسايل عميق جامعه ميباشد . نغماتي از قبيل مقامهاي اللهويسي، كوچه باغي ، صمد عسكري و ترانههاي ملوديكي نيز در موسيقي كردي وجود دارند كه بر اشعار هجايي و گاه عروضي استوارند .
اگر چه گفته شد كه مقامها و آوازهاي كردي، جزيي از موسيقي قديمي ايران است ولي منظور اين نيست كه تمام مقامها و آوازهاي كردي ، بدون كم و كاست، در چارچوب دستگاههاي سنتي ايران قرار ميگيرند . بعضي از آوازها و مقامهاي كردي مانند سياهچمانه و هوره در موسيقي كردي وجود دارند كه در داخل دستگاههاي موسيقي ايراني جاي نميگيرند و يك دستگاه خاص را ميطلبند . علت مصونيت اين آوازها از موسيقي ايراني اين است كه اين مقامها و آوازها بازمانده موسيقي غني گاتاي آيين زرتشت است و هجاي اين شعر نيز در رديفهاي عروضي جاي نميگيرد و جغرافياي سخت و آغوش گرم هورامان مانند سپري از اين آوازها دفاع كرده است . موسيقي كردي از ديرباز داراي ويژگي، غنا، ريشه و اصالت بوده است و به صورت سينه به سينه نقل شده است .
تاريخ نويسان و موسيقي دانان معروف جهان معتقدند كه كردستان (کردستان شامل مناطق کرد نشين : استان هاي کردستان ،کرمانشاه ، ايلام ، ... که در اين متن از اين پس به اصطلاح کردستان مي ناميم .) مهد تمدن موسيقي جهان به حساب ميآيد . " گزنفون " تاريخ نويس يوناني در اينباره نوشته است : در سال ۴۰۱ قبل از ميلاد ، بعد از حمله يونان به ايران و شكست كوروش هخامنشي از يونانيها ، هنگامي كه لشگر يونان قصد بازگشت از كردستان را داشت ، كردها با خواندن نغمهها و سرودهاي دستهجمعي يونانيها را مورد حمله قرار دادند . گزنفون افزوده است ، كه چگونه كردها در آن زمان با هنر موسيقي آشنايي داشتند و حتي از آن در جنگها هم استفاده ميكردند .
در ويژهنامه موسيقيايي " فاسكه كه " كه در فرانسه منتشر ميشود ، آمده است كه ايران قديم و سرزمين "ميسوپوتاميا" يعني جايگاهي كه كردها اكنون در آن سكونت دارند ، قديميترين مهد موسيقي جهان بوده است . به نوشته اين نشريه ، تمام ملوديهاي ايراني در اينجا منظور ايراني بودن ملوديها است ، يعني جايي كه فرهنگ آريايي در آنجا حضور داشته است- نه مرز جعرافيايي و سياسي ايران كنوني در جهان بيهمتا و بينظير است . قوم كرد به عنوان يكي از قديميترين اقوام آريايي به علت بهره بردن از فرهنگ غني ايراني داراي اصيل ترين موسيقي و ملوديهاي جاودان و بزرگ است .
براي دستيابي به غناي موسيقي كردي بايد از زرتشت و پيروان دين ياري ( اهل حق ) شروع كرد ، زيرا اگر كرد خود را وارث تمدن ماد ميداند ، زرتشت نوه به حق مادهاست و پيروان دين ياري نيز، به حق كرد هستند و در كردستان زندگي ميكنند و به زبان كردي گوراني سخن ميگويند . بر اساس كتابهاي قديمي اهل حق ، هنر موسيقي از زمانهاي قديم مورد توجه مردم اين آيين بوده است . در نامه سرانجام (سرود يارسان) يكي از قديميترين كتابهاي اهل حق آمده است : " زماني كه خداوند قصد داشت روح را در كالبد آدم بدماند ، روح در كالبد آدم قرار نگرفت تا اينكه بعد از ۴۰روز خداوند به بنيامين، دستور داد كه روح را در كالبد آدم بدماند و بنيامين آوازي براي روح خواند و روح در كالبد آدم جاي گرفت".
موسيقي كردي در ميان مردم كردستان داراي يك پيوند ناگسستني با زندگي روزمره مردم است ، بسياري از صاحب نظران كرد معتقدند : موسيقي كردي يكي از اصيلترين موسيقيهاي ايراني است كه با گذشت قرنها ويژگيهاي خود را در فولكلور عامه كرد زبانهاي ايراني حفظ كرده است .
سازهاي رايج در موسيقي كردي ني، سورنا، نايه، دهل، تنبك، تنبور و كمانچه است .
به طور كلي در موسيقي ايراني ملوديهايي در قالب هفت دستگاه ماهور، شور، نوا، همايون، سهگاه، چهارگاه و پنج گاه جاي ميگيرند . اما غير از هفت دستگاه معروف فوق يك دستگاه مشهور ديگر وجود دارد و آن دستگاه " اصفهان " ميباشد . بسياري از موسيقيدانان معتقدند اين دستگاه بخشي از دستگاه شور است و بسياري ديگر بر اين باورند كه شاخهاي از همايون است . آوازهاي " قهتاري " كردي در همين دستگاه جاي ميگيرند . در ميان هفت دستگاه فوق، دستگاه شور از ساير دستگاهها وسيعتر و بزرگتر است زيرا اگر چه در ساير دستگاهها، چندين آواز ديگر جاي ميگيرد، اما دستگاه شور علاوه بر اين خود داراي چندين " گوشه " ديگر ميباشد . اين گوشهها شامل ابوعطا، بيات ترك يا بيات زند، افشاري ياهه وشار، دهشتي و بيات كرد ميباشد . بسياري از آوازهاي كردي مانند كابوكي، شاييك دهگري، گول نيشان گول نيشان و اكثر آوازهاي حيران در دستگاه شور جاي دارند .
هنر موسيقي هر ملتي وقتي پيشرفت ميكند كه فرهنگ ملي آن ديار، مورد توجه باشد و شرط پيشرفت ، توسعه و احياء آن در فرهنگ مردم نهفته است . كردها به فرهنگ ، زبان، ادبيات ، سنت و موسيقي خود بسيار علاقهمند هستند و به همين دليل در اين مورد پيشرفت كردهاند . كردستان با ديرينه حماسي و عرفانيش، با صفا و سادگي عاطفي ساكنانش و با طبيعت بكر و دست نخوردهاش از روزگاران كهن تا به امروز همواره پرورنده موسيق دانان بزرگي در آغوش خود بوده است
Thursday, April 12, 2007
tike adabi
ای کسی که بهترین و لذت بخش ترین لحظاتم رو با ضد حالهایت تلخ مبکنی تواناییت قابل تحسین است
Sunday, April 08, 2007
zan dar zarbol masalhaye donya
سلام عزيزان مطلبي که اينجا ميذارم اميدوارم که تکراري نباشه, چون اخيرا وقت زياي نداشتم که تمام مطالب رو بخونم و شايد از دستم در رفته
باشه. ولي فکر کردم که در اين ضرب المثل ها نکات آموزنده اي وجود داره که بدرد همه ميخوره. البته چون طولانيه هر تعدادش را هم که بخوانيد از هيچي بهتره. باز هم ميکم اگر تکراري بود به خوبي خودتون ببخشيد موفق باشيد
ازدواج در ضرب المثل های جهان
.ezdevaj١-هنگام ازدواج
بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت. (ضرب المثل آلمانی)
٢
- مردی كه به خاطر”پول” زن می گيرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
۳-
لياقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چينی)
۴-
زنی سعادتمند است كه مطيع ”شوهر” باشد. (ضرب المثل يونانی)
٥- زن عاقل با داماد ”بی پول” خوب می سازد. (ضرب المثل انگليسی)
٦- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگليسی)٧
- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
٨ - داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت. (ضرب المثل لهستانی)
٩- دختر عاقل، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٠
-داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای.(ضرب المثل فرانسوی)
١١
- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٢- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن. (ضرب المثل آذربايجانی)١٣
-
برا ی يافتن زن می ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كنی. (ضرب المثل چينی)١٤
- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن. (ضرب المثل چينی)
١٥
- اگر خواستی اختيار شوهرت را در دست بگيری اختيار شكمش را در دست بگير. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٦
- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار. (ضرب المثل تركی)
١٧- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر
)١٨
- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسيار بد. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٩
- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی
)٢٠
- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيمانی است. (سقراط
)٢١
- ازدواج مثل اجرای يك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. (بورنز)
٢٢- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گيرد، برای پول هم از بين می رود. (رولاند)
٢٣- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است. (ناپلئون)
٢٤
- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است. (محمد حجازی)
٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست، ولی می توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم. (خانم پرل باك)
٢٦- با زنی ازدواج كنيد كه اگر ”مرد” بود، بهترين دوست شما می شد. (بردون)
٢٧- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانيد. (سونی اسمارت
)٢٨
- برای يك زندگی سعادتمندانه، مرد بايد ”كر” باشد و زن ”لال”. (سروانتس)
٢٩- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ”شجاعت”می خواهد. (كريستين)
٣٠- تا يك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های يكديگر را نمی بينند. (اسمايلز)
٣١- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذاريد. (فرانكلين)
٣٢- خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاك)
٣٣- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)
٣٤- ازدواج پيوندی است كه از درختی به درخت ديگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو ”زنده” می شوند و اگر ”بد” شد هر دو می ميرند. (سعيد نفيسی
)٣۵
- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
٣٦- شوهر ”مغز” خانه است و زن ”قلب” آن. (سيريوس)
٣٧- عشق، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)
٣٨
- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هيچ نظريه ای نيستم. (لرد لوچستر)
٣٩
- مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بيكر)
٤٠- با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آينده اش. (سينكالويس)
٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آيد. (پاستور)
٤٢- ازدواج كنيد، به هر وسيله ای كه می توانيد. زيرا اگر زن خوبی گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگی می شويد. (سقراط)
٤٣- قبل از رفتن به جنگ يكی دو بار و پيش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن. (يكی از دانشمندان لهستانی)
٤٤
- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. (كارول بيكر)
٤٥- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، برای او عزيزتر باشم. (آگاتا كريستی
)٤٦- هر چه متأهلان بيشتر شوند، جنايت ها كمتر خواهد شد. (ولتر
)٤٧
- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون
)٤٨
- زن ترجيح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نيست، تحمل كند. (كينهابارد)
٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا می كنند. (شاو)
٥٠- وقتی برای عروسی ات خيلی هزينه كنی، مهمان هايت را يك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت ! (روزنامه نگار ايرلندی)
٥١ – هيچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب المثل آلمانی)
٥٣
– تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
٥٤
– دوام ازدواج يك قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٥ – ازدواج پديده ای است برای تكامل مرد. (مثل سانسكريت)
٥٦ – زناشويی غصه های خيالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل می كند. (ضرب المثل آلمانی)
٥٧
– ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنيا اعتبار دارد. (مارك تواين)
٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شيرينی و بی مزگی. (ولتر)
٥٩ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
باشه. ولي فکر کردم که در اين ضرب المثل ها نکات آموزنده اي وجود داره که بدرد همه ميخوره. البته چون طولانيه هر تعدادش را هم که بخوانيد از هيچي بهتره. باز هم ميکم اگر تکراري بود به خوبي خودتون ببخشيد موفق باشيد
ازدواج در ضرب المثل های جهان
.ezdevaj١-هنگام ازدواج
بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت. (ضرب المثل آلمانی)
٢
- مردی كه به خاطر”پول” زن می گيرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
۳-
لياقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چينی)
۴-
زنی سعادتمند است كه مطيع ”شوهر” باشد. (ضرب المثل يونانی)
٥- زن عاقل با داماد ”بی پول” خوب می سازد. (ضرب المثل انگليسی)
٦- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگليسی)٧
- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
٨ - داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت. (ضرب المثل لهستانی)
٩- دختر عاقل، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٠
-داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای.(ضرب المثل فرانسوی)
١١
- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٢- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن. (ضرب المثل آذربايجانی)١٣
-
برا ی يافتن زن می ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كنی. (ضرب المثل چينی)١٤
- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن. (ضرب المثل چينی)
١٥
- اگر خواستی اختيار شوهرت را در دست بگيری اختيار شكمش را در دست بگير. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٦
- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار. (ضرب المثل تركی)
١٧- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر
)١٨
- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسيار بد. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٩
- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی
)٢٠
- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيمانی است. (سقراط
)٢١
- ازدواج مثل اجرای يك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. (بورنز)
٢٢- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گيرد، برای پول هم از بين می رود. (رولاند)
٢٣- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است. (ناپلئون)
٢٤
- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است. (محمد حجازی)
٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست، ولی می توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم. (خانم پرل باك)
٢٦- با زنی ازدواج كنيد كه اگر ”مرد” بود، بهترين دوست شما می شد. (بردون)
٢٧- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانيد. (سونی اسمارت
)٢٨
- برای يك زندگی سعادتمندانه، مرد بايد ”كر” باشد و زن ”لال”. (سروانتس)
٢٩- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ”شجاعت”می خواهد. (كريستين)
٣٠- تا يك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های يكديگر را نمی بينند. (اسمايلز)
٣١- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذاريد. (فرانكلين)
٣٢- خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاك)
٣٣- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)
٣٤- ازدواج پيوندی است كه از درختی به درخت ديگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو ”زنده” می شوند و اگر ”بد” شد هر دو می ميرند. (سعيد نفيسی
)٣۵
- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
٣٦- شوهر ”مغز” خانه است و زن ”قلب” آن. (سيريوس)
٣٧- عشق، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)
٣٨
- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هيچ نظريه ای نيستم. (لرد لوچستر)
٣٩
- مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بيكر)
٤٠- با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آينده اش. (سينكالويس)
٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آيد. (پاستور)
٤٢- ازدواج كنيد، به هر وسيله ای كه می توانيد. زيرا اگر زن خوبی گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگی می شويد. (سقراط)
٤٣- قبل از رفتن به جنگ يكی دو بار و پيش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن. (يكی از دانشمندان لهستانی)
٤٤
- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. (كارول بيكر)
٤٥- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، برای او عزيزتر باشم. (آگاتا كريستی
)٤٦- هر چه متأهلان بيشتر شوند، جنايت ها كمتر خواهد شد. (ولتر
)٤٧
- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون
)٤٨
- زن ترجيح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نيست، تحمل كند. (كينهابارد)
٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا می كنند. (شاو)
٥٠- وقتی برای عروسی ات خيلی هزينه كنی، مهمان هايت را يك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت ! (روزنامه نگار ايرلندی)
٥١ – هيچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب المثل آلمانی)
٥٣
– تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
٥٤
– دوام ازدواج يك قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٥ – ازدواج پديده ای است برای تكامل مرد. (مثل سانسكريت)
٥٦ – زناشويی غصه های خيالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل می كند. (ضرب المثل آلمانی)
٥٧
– ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنيا اعتبار دارد. (مارك تواين)
٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شيرينی و بی مزگی. (ولتر)
٥٩ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
khelghate zan
خلقت زن
دوستی نوشت :از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟ او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود. بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند. و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد. گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند. -اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها. خداوند سری تکان داد و فرمود : بله. يک جفت برای وقتی که از بچه هايش می پرسد که چه کار می کنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان. يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند، بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد. فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد. اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد . خداوند فرمود : نمی شود !! چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم. از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد
فرشته نزديک شد و به زن دست زد. اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی . بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد . فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد . آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد. ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد.
خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نيست، اشک است.
فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟
خداوند گفت : اشک وسيله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد. شما نابغهايد ای خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند. زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند. همواره بچه ها را به دندان می کشند. سختی ها را بهتر تحمل می کنند. بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند. وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند. وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند. وقتی خوشحالند گريه می کنند. و وقتی عصبانی اند می خندند. برای آنچه باور دارند می جنگند. در مقابل بی عدالتی می ايستند. وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند. بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند. براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند. بدون قيد و شرط دوست می دارند. وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند. در مرگ يک دوست، دل شان می شکند. در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند، با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند. آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد. قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارن
خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد فرشته پرسيد : چه عيبی ؟ خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند
دوستی نوشت :از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟ او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود. بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند. و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد. گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند. -اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها. خداوند سری تکان داد و فرمود : بله. يک جفت برای وقتی که از بچه هايش می پرسد که چه کار می کنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان. يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند، بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد. فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد. اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد . خداوند فرمود : نمی شود !! چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم. از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد
فرشته نزديک شد و به زن دست زد. اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی . بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد . فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد . آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد. ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد.
خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نيست، اشک است.
فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟
خداوند گفت : اشک وسيله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد. شما نابغهايد ای خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند. زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند. همواره بچه ها را به دندان می کشند. سختی ها را بهتر تحمل می کنند. بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند. وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند. وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند. وقتی خوشحالند گريه می کنند. و وقتی عصبانی اند می خندند. برای آنچه باور دارند می جنگند. در مقابل بی عدالتی می ايستند. وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند. بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند. براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند. بدون قيد و شرط دوست می دارند. وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند. در مرگ يک دوست، دل شان می شکند. در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند، با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند. آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد. قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارن
خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد فرشته پرسيد : چه عيبی ؟ خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند
Tuesday, April 03, 2007
eshgh chist va ezdevaj chist
شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.
استاد پرسيد: چه آوردي؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم
استاد گفت: عشق يعني همين
شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت. استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم استاد باز گفت: ازدواج هم يعني همين
سعي کن هميشه کسي رو دوست داشته باشي که قلبش اون قدر بزرگ باشه که واسه جا کردن خودت توي قلبش مجبور نباشي خودتو کوچک کني
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.
استاد پرسيد: چه آوردي؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم
استاد گفت: عشق يعني همين
شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت. استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم استاد باز گفت: ازدواج هم يعني همين
سعي کن هميشه کسي رو دوست داشته باشي که قلبش اون قدر بزرگ باشه که واسه جا کردن خودت توي قلبش مجبور نباشي خودتو کوچک کني
Monday, April 02, 2007
olagh , khoros , moshe dana .ya.....
يه روز يه آهوخانوم خوشگلي بود كه هر روز كلاس شنا و بدنسازي و زبان و ايروبيك و يوگا و نقاشي و خط و فوتوشاپ ميرفت تا همه بگن بهبه چه دُختري. اما يه غُصه بزرگ توي دلش بود كه روي گفتنش رو نداشت. تا اينكه يه شب فرشته مهربون اومد به خوابش گفت چيه عزيزم ؟ ميخواي آرزوت رو به من بگي ؟آهو خانوم گفت: آره راستش من شوهر ميخوام! ولي خوب توي ايران كه نميشه دُخترها از پسرها خواستگاري كنن ، ااگه هم بشه من با اين همه دكوپُز برم خواستگاري يه پسر !؟ خُدا به دور. فقط ميخوام يكي بياد خواستگاريم ، مهم هم نيست كي باشه حتي اگه يه اُلاغ هم باشه و فقط سر به زير باشه كافيه. فرشته مهربون گفت: باشه فردا كه بيدار بشي آرزوت برآورده ميشه...يه سال بعد آهوخانوم باز غمگين بود تا اينكه دوباره فرشته مهربون رو توي كلوبمُثبتانديشي پيداش ميكُنه و شروع ميكُنه باهاش حرفزدن. فرشته مهربون ميگه: حالا مُشكلت چيه؟ آهو جواب ميده: راستش نميدونم چي بگم من خسته شُدهام ،- خوب اون يه اُلاغ مهربونه كه صبحتا شب براي رفاهِ من كار ميكنه و خم به ابرو هم نمياره.- سربهزيره و هيچ زن ديگهاي رو هم تحويل نميگيره و اهل خيانت و اين حرفها هم نيست.- هر چي هم داريم به نام من كرده و من هيچ غُصهاي بابتِ آينده ندارم.اما- ميخوام باهاش يه كلمه حرف كه بزنم صداي عرعرش تا ده تا همسايه اونطرفتر هم ميره!- هيچ وقت موقع حرفزدن به من نگاه نميكُنه. اصلاً به من گوش نميده.- رفتهام از توي ماهواره آخرين مُدلهاي آرايش و لباس رو براي خودم درست كردهام اصلاً عين خيالش نيست.- رژيملاغري گرفتهام جلوي همه ميگه ببينين آهوخانوم چه مُردني و ريقو شُده!- توي فاميل روم نميشه باهاش ظاهر بشم.- خيلي تنهام ، خيلي خستهام ، نميدونم چرا همهاش يه چيزي كم دارم!فرشته مهربون جواب داد: عزيزم ، اون هيچ تقصيري نداره ، همه چيز تقصير خودته. چون اون يه اُلاغ بيشتر نيست و تو از اول ميدونستي كه اون كيه و چيكاره است. اگه تو با موش دانا يا خروس خوشگل ازدواج ميكردي و يا حتا مُنتظر يه آهوي عاشق مينشستي ، همهچي با الان فرق ميكرد. حالا هيچ راهي نداري. چون يه اُلاغ رو بايد همونطور كه هست دوستش داشته باشي يا اينكه براي هميشه تركش كُني.ادامه داستان آهوخانوم از زبان شقايق بهشتي :آهوخانوم گفت : آره تو راست ميگي ، من بايد با موشدانا ، خروس زيبا و آهوي عاشق هم زندگي كنم تا بتونم براي هميشه! يكي رو از بينشون انتخاب كنم. فرشته مهربون آرزوش رو برآورده ميكُنه. يك سال بعد فرشتهمهربون باز آهو رو ديد و ازش پُرسيد چرا غمگيني !؟آهوخانوم جواب داد : موشدانا كه خيلي زرنگ بود همه چيز رو به نفع خودش تموم ميكرد و من هميشه برده و مُطيع اون بايد ميشُدم و بيشتر از اونكه بهم استفاده برسونه ازم استفاده ميكرد.خروس زيبا هم دائم تيپش رو به رُخم ميكشيد و آخرش هم با دو سه تا از اين مُرغهاي خراب مُچش رو گرفتم! فرشته مهربون پُرسيد : خوب آهوي عاشق چطور بود ؟آهوخانوم زد زير گريه : دست به دلم نذار كه خونه. هر چي ميكشم از اين عشقوعاشقيه. طرف هيچ فلسفهاي جز بيشتر لذتبُردن نداشت. آخرش همه زندگي رو فروخت و خرج دود و دم كرد! من همون اُلاغ مهربون رو ميخوام !فرشته مهربون آرزوي آهوخانوم رو برآورده كرد و سالهاي سال به خوبي و خوشي زندگي كردن! ..
etelaate omomi
1. حلزون ميتواند 3 سال بخوابد.
2. به طور ميانگين مردم از عنکبوت بيشتر ميترسند تا از مرگ!
3. اگر جمعيت چين به شکل يک صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچوقت تمام نخواهد شد.
4. خطوط هوايي آمريکا با کم کردن فقط يک زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفهجويي کند. 5
. ملت آمريکا بطور ميانگين روزانه 73000 متر مربع پيتزا ميخورند.
چشمهاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است. 6
. بچهها بدون کشکک زانو متولد ميشوند. کشککها در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر ميشوند.
کوبيدن سر به ديوار 150 کالري در ساعت مصرف ميکند.
7. پروانهها با پاهايشان ميچشند.
8. گربهها ميتوانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند در حاليکه سگها کمتر از 10 تا!
9. ادرار گربه زير نور سياه ميدرخشد.
10. تعداد چينيهايي که انگليسي بلدند، از تعداد آمريکاييهايي که انگليسي بلدند، بيشتر است!!
11. دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرطي که طرفين خون خود را بر گردن بگيرند. 12
. فيلها تنها حيواناتي هستند که نميتوانند بپرند. 13
. هر بار که يک تمبر را ميليسيد 10/1 کالري انرژي مصرف ميکنيد. 14
. فورييه 1865 تنها زماني بود که ماه کامل نشد.
و 17. تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند.
18. اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد، کم کم رنگش سفيد ميشود.
19. اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کردهايد.
20. در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را ميکندند حتي ابروها و موژهها.
21. کوتاهترين جنگ در تاريخ در سال 1896 بين زانزيبار و انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد.
22. در 4000 سال گذشته هيچ حيوان جديدي رام نشده است.
23. هيچوقت نميتواني با چشمان باز عطسه کني
.تعداد انسانهايي که به وسيله خر کشته ميشوند، از انسانهايي که در سانحه هوايي ميميرند بيشتر است.
24. چشمهاي ما از بدو تولد همين اندازه بودهاند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچوقت متوقف نميشوند.
25. هر تکه کاغذ را نميتوان بيش از 9 بار تا کرد.
26. در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از مبلاد ساخته شده است، به اندازهاي سنگ به کار رفته که ميتوان با آن ديواري آجري به ارتفاع 50 سانتيمتر دور دنيا ساخت.
27. اگرتمام رگهاي خوني را در يک خط بگذاريم، تقريبا 97000 کيلومتر ميشود.
28. وقتي مگس بر روي يک ميله فولادي مينشيند، ميله فولادي به اندازه دو ميليونيم ميليمتر خم ميشود.
29. آمريکا تا 50 ميليون سال ديگر دو نيم خواهد شد.
30. عدد 2520 را ميتوان بر اعداد 1 تا 10 تقسيم نمود، بدون آنکه خارج قسمت کسري داشته باشد.
31. 30 برابر مردمي که امروزه بر سطح زمين زندگي ميکنند، در زير خاک مدفون شدهاند. 32
. تنها حيواني که نميتواند شنا کند، شتر است.
33. شيشه در ظاهر جامد به نظر ميرسد ولي در واقع مايعي است که بسيار کند حرکت ميکند.
34.
در هر ثانيه بيش از 5000 بيليون بيليون الکترون به صفحه تلويزيون برخورد ميکند و تصويري را که شما تماشا ميکنيد، بوجود ميآورد.
35. شانس شبيه بودن دو اثر انگشت، يک به 64 ميليارد است.
36. يک ليتر سرکه در زمستان سنگينتر از تابستان است.
37. قد انسان تا 20، 25 سالگي و گاها 40 سالگي بلند ميشود و از چهل سالگي به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 ميليمتر کوتاه ميشود.
38. فقط با از دست دادن يک درصد از آب بدن، احساس تشنگي ميکنيم!
39. دهان انسان روزانه يک ليتر بزاق توليد ميکند. 40
. چيتا يا يوزپلنگ سريعترين حيوان خشکي است. او در عرض فقط 3 ثانيه 100 کيلومتر در ساعت سرعت ميگيرد. رکوردي که حتي سريعترين خودروهاي فراري هم نتوانستهاند بشکنند.
41. کرمهاي ابریشم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا ميخورند. 42
. تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرينه چشم است.
43. شتر در 3 دقيقه 95 ليتر آب ميخورد
2. به طور ميانگين مردم از عنکبوت بيشتر ميترسند تا از مرگ!
3. اگر جمعيت چين به شکل يک صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچوقت تمام نخواهد شد.
4. خطوط هوايي آمريکا با کم کردن فقط يک زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفهجويي کند. 5
. ملت آمريکا بطور ميانگين روزانه 73000 متر مربع پيتزا ميخورند.
چشمهاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است. 6
. بچهها بدون کشکک زانو متولد ميشوند. کشککها در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر ميشوند.
کوبيدن سر به ديوار 150 کالري در ساعت مصرف ميکند.
7. پروانهها با پاهايشان ميچشند.
8. گربهها ميتوانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند در حاليکه سگها کمتر از 10 تا!
9. ادرار گربه زير نور سياه ميدرخشد.
10. تعداد چينيهايي که انگليسي بلدند، از تعداد آمريکاييهايي که انگليسي بلدند، بيشتر است!!
11. دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرطي که طرفين خون خود را بر گردن بگيرند. 12
. فيلها تنها حيواناتي هستند که نميتوانند بپرند. 13
. هر بار که يک تمبر را ميليسيد 10/1 کالري انرژي مصرف ميکنيد. 14
. فورييه 1865 تنها زماني بود که ماه کامل نشد.
و 17. تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند.
18. اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد، کم کم رنگش سفيد ميشود.
19. اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کردهايد.
20. در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را ميکندند حتي ابروها و موژهها.
21. کوتاهترين جنگ در تاريخ در سال 1896 بين زانزيبار و انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد.
22. در 4000 سال گذشته هيچ حيوان جديدي رام نشده است.
23. هيچوقت نميتواني با چشمان باز عطسه کني
.تعداد انسانهايي که به وسيله خر کشته ميشوند، از انسانهايي که در سانحه هوايي ميميرند بيشتر است.
24. چشمهاي ما از بدو تولد همين اندازه بودهاند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچوقت متوقف نميشوند.
25. هر تکه کاغذ را نميتوان بيش از 9 بار تا کرد.
26. در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از مبلاد ساخته شده است، به اندازهاي سنگ به کار رفته که ميتوان با آن ديواري آجري به ارتفاع 50 سانتيمتر دور دنيا ساخت.
27. اگرتمام رگهاي خوني را در يک خط بگذاريم، تقريبا 97000 کيلومتر ميشود.
28. وقتي مگس بر روي يک ميله فولادي مينشيند، ميله فولادي به اندازه دو ميليونيم ميليمتر خم ميشود.
29. آمريکا تا 50 ميليون سال ديگر دو نيم خواهد شد.
30. عدد 2520 را ميتوان بر اعداد 1 تا 10 تقسيم نمود، بدون آنکه خارج قسمت کسري داشته باشد.
31. 30 برابر مردمي که امروزه بر سطح زمين زندگي ميکنند، در زير خاک مدفون شدهاند. 32
. تنها حيواني که نميتواند شنا کند، شتر است.
33. شيشه در ظاهر جامد به نظر ميرسد ولي در واقع مايعي است که بسيار کند حرکت ميکند.
34.
در هر ثانيه بيش از 5000 بيليون بيليون الکترون به صفحه تلويزيون برخورد ميکند و تصويري را که شما تماشا ميکنيد، بوجود ميآورد.
35. شانس شبيه بودن دو اثر انگشت، يک به 64 ميليارد است.
36. يک ليتر سرکه در زمستان سنگينتر از تابستان است.
37. قد انسان تا 20، 25 سالگي و گاها 40 سالگي بلند ميشود و از چهل سالگي به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 ميليمتر کوتاه ميشود.
38. فقط با از دست دادن يک درصد از آب بدن، احساس تشنگي ميکنيم!
39. دهان انسان روزانه يک ليتر بزاق توليد ميکند. 40
. چيتا يا يوزپلنگ سريعترين حيوان خشکي است. او در عرض فقط 3 ثانيه 100 کيلومتر در ساعت سرعت ميگيرد. رکوردي که حتي سريعترين خودروهاي فراري هم نتوانستهاند بشکنند.
41. کرمهاي ابریشم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا ميخورند. 42
. تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرينه چشم است.
43. شتر در 3 دقيقه 95 ليتر آب ميخورد
Sunday, April 01, 2007
Subscribe to:
Posts (Atom)